خاطـرات

خاطـرات

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

« ویژگی های دهگانه مومن »

دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۲، ۰۷:۳۳ ب.ظ

امام رضا(ع) می فرماید عقل شخص مسلمـان تمـام نیست، مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد:

1ـ از او امید خیر باشد.

2ـ از بدى او در امان باشند.

3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.

4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.

5ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.

6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.

7ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد.

8ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد.

9ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.

10ـ احـدى را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیز کـارتـــر است.

منبع: تحف العقول ,ص443

۹۲/۱۲/۰۵
ناصر صلاح

نظرات (۳)

ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما

کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

با چند مطلب دینی و مذهبی در خدمت سرور ارجمند هستم.

پاسخ:
سلام
ممنونم که مرا مهمان مطالب بسیار زیبا و معنوی وبلاگتان کردید . واقعا دست شما درد نکنه .
موفق و پیروز باشید
۰۵ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۹ روابط عمومی هیأت عاشقان ثارالله مأمونیه
سلام علیکم
حدیثی که اینجا پست می کنم از کلام امام علی (ع) است و از کتاب اصول کافی نقل می کنم.
امید است که ما هم گوشه ای از این صفات را داشته باشیم.
امام صادق علیه السلام فرمود : مردیکه نامش همام و خداپرست و عابد و ریاضتکش بود ، در برابر امیرالمومنین علیه السلام که سخنرانی می فرمود برخاست و گفت : یا امیرالمومنین !
اوصاف مومن را برای ما آنطور بیان کن که گویا در برابر چشم ماست و به او می نگریم ، فرمود:
ای همام ، مومن همان انسان زیرک و باهوشی است که شادیش بر چهره و اندوهش در دلش باشد ، فراخ دل تر از همه چیز و متواضعتر از همه کس است ، از هر نابودی گریزان و به سوی هر خوبی شتابانست ، کینه و حسد ندارد ، به مردم نمی پرد و دشنام نمی دهد ، عیبجو نیست و غیبت نمی کند ، گردن فرازی را نمی خواهد و شهرت را ناپسند شمرد ، اندوهش دراز و همتش بلند و خاموشیش بسیار است ، با وقار است و متذکر ، صابر است و شاکر ، از فکر خود غمناک است و از فقر خویش شادان ، خوش خلق و نرم خو است ، با وفا و کم آزار است ، دروغزن و پرده در نیست.

اگر بخندد دهن ندرد و اگر خشم کند سبکسری نورزد ، خنده اش بر لبهاست و پرسشش برای دانستن و دوباره پرسیدنش برای فهمیدن ، دانشش بسیار و بردباریش بزرگ و مهربانیش زیاد است ، بخل نورزد و شتاب نکند ، دلتنگی نکند و مستی ننماید ، در قضاوت خلاف حق نگوید و در علمش بیراه نرود ، از سنگ خارا محکمتر است و در کسب و کار از عسل شیرین تر ، نه حریص است و نه بی تاب و نه خشن و نه پر مدعی و نه متکلف و نه پر کنجکاو ( در امر دنیا ) ، نزاع کردنش نیکو و مراجعه کردنش شرافتمندانه است ، عادلست اگر خشم ورزد ، ملایمست اگر چیزی خواهد ، بی باک و پرده در و زور گو نیست ، دوستیش صمیمانه وپیمانش محکم و در قرار داد باوفاست.

مهربان و چسبان و بردبار و گمنام و کم زوائد است ، از خدای عزوجل راضی و مخالف هوای نفس خویش است ، بزیر دستش درشتی نکند و در آنچه به او مربوط نیست وارد نشود ، یاور دین وحامی مومنین و پناه مسلمین است ، ستایش مردم از او گوشش را ندرد ( فریفته اش نسازد ) و طمع دلش را نخراشد ، بازی های کودکانه حکمتش را نگرداند و نادان به دانشش پی نبرد.

می گوید و به کار می بندد ، دانشمند است و دور اندیش ، ناسزا نگوید و سبکی نکند و صله رحم کند و بر آن ها گرانبار نشود ، بخشش کند بدون اسراف ، نیرنگ باز و حیله گر نیست ، پیگیر عیب کسی نباشد و بر هیچکس ستم نکند ، با مردم ملایمت دارد و ( برای قضاء و حوائج آنها ) در روی زمین کوشش می کند ، یاور ناتوانست و دادرس بیچاره ، پرده ای را ندرد و رازی را آشکار نسازد ، گرفتاریش زیاد و شکایتش اندک است ، اگر خوبی بیند به یاد آورد و اگر بدی بیند نهان کند ، عیب را بپوشد و غیب نگهدارباشد ( آبروی مردم را در نبودشان نگهدارد ) ، از خطا در گذرد و از لغزش چشم پوشی کند ، به نصیحتی آگاه نشود که آنرا رها کند و هیچ کج روی را اصلاح نکرده نگذارد ، امین است و باوفا و پرهیزکار و پاکدامن و بی عیب وپسندیده ، نسبت به مردم عذر پذیر است و از آنها به نیکی یاد می کند و حسن ظن دارد و در نهان خود را ‌( و خود را به عیب ) متهم می کند.

از روی فهم و دانش برای خدا دوست شود و با دور اندیشی و تصمیم برای خدا از مردم کناره گیرد ، شادمانی نابخردش نسازد و خوشحالی بسیار عقلش را نبرد ، یادآور دانا باشد و معلم نادان ، کسی از او انتظار شر ندارد و از بلایش نترسد ( زیرا شر و بلا به کسی نرساند ) ، کار وکوشش هر کس را از خود خالص تر داند و نفس هر کس را از نفس خویش صالحتر شناسد ، عیب خود را میداند و گرفتار غم خویش است ، جز به پروردگارش به چیزی اعتماد نکند ، غریب و یکتا و بی علاقه ( و اندوهگین است ) ، برای خدا دوستی کند و در راه خدا جهاد نماید تا از خوشنودی او پیروی کرده باشد ، خودش به خاطر خویش انتقام نگیرد ( بلکه انتقام را به خدا واگذارد ) و در مورد خشم پروردگارش دوستی نکند.

با فقرا بنشیند و با راستان راست باشد و اهل حق را یاری کند ، یاور خویشاوند است و پدر یتیم و شوهر بیوه زنان و مهربان به مستمندان ، در گرفتاری ها آرزوی او کشند و در سختی ها به او امیدوارند ، با نشاط است و خوشرو ، نه عیبجو و ترش رو ، محکم است و فرو خورنده خشم ، خندان لب است و دقیق نظر و بسیار پرهیز ( نادانی نکند و در برابر نادانی دیگران بردباری ورزد ) بخل نکند و در برابر بخل دیگران صبر کند ، تعقل کند تا شرم ورزد و قناعت کند تا بی نیاز گردد.

شرمش بر شهوتش برتری دارد و دوستیش بر حسدش و گذشتش بر کینه اش ، جز سخن درست نگوید و جز لباس اقتصاد نپوشد ، با تواضع راه رود و در اطاعت پروردگارش خاضع باشد، در همه احوال از خدا راضی است ، نیتش خالص است و اعمالش بی غش و نیرنگ بازی ، نگاهش عبرت است و سکوتش فکرت و سخنش حکمت ، خیر خواه و بخشنده و برادر است ،در نهان و آشکار نصیحت کند ، از برادرش دوری نکند و غیبت ننماید و با او مکر نورزد ، بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد و بر مصیبتی که به اورسیده اندوهگین نشود ، توقع بیجا ندارد و هنگام سختی سست نشود ، در زمان خوشی مست نگردد ، بردباری را با دانش آمیزد و عقل را با صبر ، تنبلی را از او دور بینی ونشاطش را پیوسته ، آرزویش نزدیک و لغزشش کم است ، منتظر مرگ است و دلش خاشع ، به یاد خداست و نفسش قانع و جهلش زدوده و کارش آسان است ، برای گناهش غمگین است و شهوتش مرده و خشمش فرو خورده و خلقش نا آلوده ، همسایه اش از او آسوده است و بر سر خود پسندی نیست ، به آنچه برایش مقدر شده قانع است ، بردباریش متین و کارش محکم و تفکرش بسیار است.

با مردم در آمیزد که دانا شود وسکوت کند که سالم ماند و بپرسد که بفهمد و تجارت کند که سود برد ، گوش دادنش به سخن خوب برای بالیدن به دیگران نیست ( پست حساس را نپذیرد که آن را وسیله گناه و زشت کاری سازد ) و سخن گفتنش برای زورگویی به دیگران نیست ، خودش از خویش در زحمت است و مردم از او در راحت ، خودش را برای آخرتش به زحمت افکنده و مردم را از شر وآزار خود راحت ساخته ، اگر بر او ستمی شود صبر کند تا خدا برایش انتقام گیرد ، دوریش از هرکه دوری می کند بغض و کناره گیری از آلودگی است و نزدیکی اش به هر که نزدیک میشود ملایمت و مهربانی است ، دوریش برای خود پسندی و بزرگ فروشی نیست و نزدیکی اش برای فریب ونیرنگ نیست بلکه از پیشینیان اهل خیر پیروی کند و خود پیشوای نیکان پس از خود باشد.

راوی گوید : همام فریادی کشید و بیهوش بیفتاد ، امیرالمومنین (ع) فرمود : همانا به خدا من از بیتابی او ترسان بودم . سپس فرمود : اندرزهای رسا با اهل اندرز چنین میکند.

شخصی عرض کرد : شما را چه شده ؟ ( که فریاد نکشی و بیهوش نشوی ) فرمود : هرکسی را اجلی است که از آن نگذرد و سببی است که از آن تجاوز نکند ، آرام باش و دیگر مگو که شیطان این سخن را به زبانت دمید.
موفق باشید
۰۵ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۹ روابط عمومی هیأت عاشقان ثارالله مأمونیه
سلام علیکم
حدیثی که اینجا پست می کنم از کلام امام علی (ع) است و از کتاب اصول کافی نقل می کنم.
امید است که ما هم گوشه ای از این صفات را داشته باشیم.
امام صادق علیه السلام فرمود : مردیکه نامش همام و خداپرست و عابد و ریاضتکش بود ، در برابر امیرالمومنین علیه السلام که سخنرانی می فرمود برخاست و گفت : یا امیرالمومنین !
اوصاف مومن را برای ما آنطور بیان کن که گویا در برابر چشم ماست و به او می نگریم ، فرمود:
ای همام ، مومن همان انسان زیرک و باهوشی است که شادیش بر چهره و اندوهش در دلش باشد ، فراخ دل تر از همه چیز و متواضعتر از همه کس است ، از هر نابودی گریزان و به سوی هر خوبی شتابانست ، کینه و حسد ندارد ، به مردم نمی پرد و دشنام نمی دهد ، عیبجو نیست و غیبت نمی کند ، گردن فرازی را نمی خواهد و شهرت را ناپسند شمرد ، اندوهش دراز و همتش بلند و خاموشیش بسیار است ، با وقار است و متذکر ، صابر است و شاکر ، از فکر خود غمناک است و از فقر خویش شادان ، خوش خلق و نرم خو است ، با وفا و کم آزار است ، دروغزن و پرده در نیست.

اگر بخندد دهن ندرد و اگر خشم کند سبکسری نورزد ، خنده اش بر لبهاست و پرسشش برای دانستن و دوباره پرسیدنش برای فهمیدن ، دانشش بسیار و بردباریش بزرگ و مهربانیش زیاد است ، بخل نورزد و شتاب نکند ، دلتنگی نکند و مستی ننماید ، در قضاوت خلاف حق نگوید و در علمش بیراه نرود ، از سنگ خارا محکمتر است و در کسب و کار از عسل شیرین تر ، نه حریص است و نه بی تاب و نه خشن و نه پر مدعی و نه متکلف و نه پر کنجکاو ( در امر دنیا ) ، نزاع کردنش نیکو و مراجعه کردنش شرافتمندانه است ، عادلست اگر خشم ورزد ، ملایمست اگر چیزی خواهد ، بی باک و پرده در و زور گو نیست ، دوستیش صمیمانه وپیمانش محکم و در قرار داد باوفاست.

مهربان و چسبان و بردبار و گمنام و کم زوائد است ، از خدای عزوجل راضی و مخالف هوای نفس خویش است ، بزیر دستش درشتی نکند و در آنچه به او مربوط نیست وارد نشود ، یاور دین وحامی مومنین و پناه مسلمین است ، ستایش مردم از او گوشش را ندرد ( فریفته اش نسازد ) و طمع دلش را نخراشد ، بازی های کودکانه حکمتش را نگرداند و نادان به دانشش پی نبرد.

می گوید و به کار می بندد ، دانشمند است و دور اندیش ، ناسزا نگوید و سبکی نکند و صله رحم کند و بر آن ها گرانبار نشود ، بخشش کند بدون اسراف ، نیرنگ باز و حیله گر نیست ، پیگیر عیب کسی نباشد و بر هیچکس ستم نکند ، با مردم ملایمت دارد و ( برای قضاء و حوائج آنها ) در روی زمین کوشش می کند ، یاور ناتوانست و دادرس بیچاره ، پرده ای را ندرد و رازی را آشکار نسازد ، گرفتاریش زیاد و شکایتش اندک است ، اگر خوبی بیند به یاد آورد و اگر بدی بیند نهان کند ، عیب را بپوشد و غیب نگهدارباشد ( آبروی مردم را در نبودشان نگهدارد ) ، از خطا در گذرد و از لغزش چشم پوشی کند ، به نصیحتی آگاه نشود که آنرا رها کند و هیچ کج روی را اصلاح نکرده نگذارد ، امین است و باوفا و پرهیزکار و پاکدامن و بی عیب وپسندیده ، نسبت به مردم عذر پذیر است و از آنها به نیکی یاد می کند و حسن ظن دارد و در نهان خود را ‌( و خود را به عیب ) متهم می کند.

از روی فهم و دانش برای خدا دوست شود و با دور اندیشی و تصمیم برای خدا از مردم کناره گیرد ، شادمانی نابخردش نسازد و خوشحالی بسیار عقلش را نبرد ، یادآور دانا باشد و معلم نادان ، کسی از او انتظار شر ندارد و از بلایش نترسد ( زیرا شر و بلا به کسی نرساند ) ، کار وکوشش هر کس را از خود خالص تر داند و نفس هر کس را از نفس خویش صالحتر شناسد ، عیب خود را میداند و گرفتار غم خویش است ، جز به پروردگارش به چیزی اعتماد نکند ، غریب و یکتا و بی علاقه ( و اندوهگین است ) ، برای خدا دوستی کند و در راه خدا جهاد نماید تا از خوشنودی او پیروی کرده باشد ، خودش به خاطر خویش انتقام نگیرد ( بلکه انتقام را به خدا واگذارد ) و در مورد خشم پروردگارش دوستی نکند.

با فقرا بنشیند و با راستان راست باشد و اهل حق را یاری کند ، یاور خویشاوند است و پدر یتیم و شوهر بیوه زنان و مهربان به مستمندان ، در گرفتاری ها آرزوی او کشند و در سختی ها به او امیدوارند ، با نشاط است و خوشرو ، نه عیبجو و ترش رو ، محکم است و فرو خورنده خشم ، خندان لب است و دقیق نظر و بسیار پرهیز ( نادانی نکند و در برابر نادانی دیگران بردباری ورزد ) بخل نکند و در برابر بخل دیگران صبر کند ، تعقل کند تا شرم ورزد و قناعت کند تا بی نیاز گردد.

شرمش بر شهوتش برتری دارد و دوستیش بر حسدش و گذشتش بر کینه اش ، جز سخن درست نگوید و جز لباس اقتصاد نپوشد ، با تواضع راه رود و در اطاعت پروردگارش خاضع باشد، در همه احوال از خدا راضی است ، نیتش خالص است و اعمالش بی غش و نیرنگ بازی ، نگاهش عبرت است و سکوتش فکرت و سخنش حکمت ، خیر خواه و بخشنده و برادر است ،در نهان و آشکار نصیحت کند ، از برادرش دوری نکند و غیبت ننماید و با او مکر نورزد ، بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد و بر مصیبتی که به اورسیده اندوهگین نشود ، توقع بیجا ندارد و هنگام سختی سست نشود ، در زمان خوشی مست نگردد ، بردباری را با دانش آمیزد و عقل را با صبر ، تنبلی را از او دور بینی ونشاطش را پیوسته ، آرزویش نزدیک و لغزشش کم است ، منتظر مرگ است و دلش خاشع ، به یاد خداست و نفسش قانع و جهلش زدوده و کارش آسان است ، برای گناهش غمگین است و شهوتش مرده و خشمش فرو خورده و خلقش نا آلوده ، همسایه اش از او آسوده است و بر سر خود پسندی نیست ، به آنچه برایش مقدر شده قانع است ، بردباریش متین و کارش محکم و تفکرش بسیار است.

با مردم در آمیزد که دانا شود وسکوت کند که سالم ماند و بپرسد که بفهمد و تجارت کند که سود برد ، گوش دادنش به سخن خوب برای بالیدن به دیگران نیست ( پست حساس را نپذیرد که آن را وسیله گناه و زشت کاری سازد ) و سخن گفتنش برای زورگویی به دیگران نیست ، خودش از خویش در زحمت است و مردم از او در راحت ، خودش را برای آخرتش به زحمت افکنده و مردم را از شر وآزار خود راحت ساخته ، اگر بر او ستمی شود صبر کند تا خدا برایش انتقام گیرد ، دوریش از هرکه دوری می کند بغض و کناره گیری از آلودگی است و نزدیکی اش به هر که نزدیک میشود ملایمت و مهربانی است ، دوریش برای خود پسندی و بزرگ فروشی نیست و نزدیکی اش برای فریب ونیرنگ نیست بلکه از پیشینیان اهل خیر پیروی کند و خود پیشوای نیکان پس از خود باشد.

راوی گوید : همام فریادی کشید و بیهوش بیفتاد ، امیرالمومنین (ع) فرمود : همانا به خدا من از بیتابی او ترسان بودم . سپس فرمود : اندرزهای رسا با اهل اندرز چنین میکند.

شخصی عرض کرد : شما را چه شده ؟ ( که فریاد نکشی و بیهوش نشوی ) فرمود : هرکسی را اجلی است که از آن نگذرد و سببی است که از آن تجاوز نکند ، آرام باش و دیگر مگو که شیطان این سخن را به زبانت دمید.
موفق باشید
پاسخ:
سلام بر جناب اقای حاج حسین نیشابوری
خدا را شکر که مردان بزرگی در دیار زرندیه و در فضای مجازی بهترین کلام بشر را برایم هدیه می دهند بسیار زیبا بود انشائالله با الهام از کلام مولا از رهروان و واقعی اقا باشیم
سربلند و پیروز باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.